تا غروب آفتاب دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشك مي‌ريخت ... تا بالاخره بخشيده شد...

 

نهم ذيحجه  روز عرفه است. خداوند متعال در اين روز به سه مکان و سه گروه از انسانها، توجه ويژه دارد:

 

1. كربلا و زائران امام حسين (ع).

 

2.  صحراي عرفات (در نزديكي مكه) و حجاج بيت الله.

 

3  .  هر جا از دنيا كه دستي به سوي او بلند شود و دلي بشكند.

 

چرا «عرفه»؟

 

ـ آنگاه که جبرئيل (ع) مناسك حج را به حضرت ابراهيم (ع) مي‌آموخت، چون به عرفه رسيد به او گفت : «عرفت؟» يعني «ياد گرفتي؟» و او پاسخ داد آري. لذا به اين نام خوانده شد.

 

ـ وجه ديگر اينكه مردم از اين جايگاه و در اين سرزمين به گناه خود اعتراف مي‌كنند.

 

ـ بعضي ديگر هم آن را جهت تحمل صبر و رنجي ميدانند كه براي رسيدن به آن بايد متحمل شد ؛ چرا كه يكي از معاني «عرف» صبر و شكيبايي و تحمل است.(1)

 

حضرت آدم (ع) در عرفات

 

مطابق روايتي از  امام صادق(ع)، وقتي جد اعلاي ما حضرت آدم (ع) از  باغ بهشتي به زمين فرود آمد، چهل روز هر بامداد بر فراز كوه صفا با چشم گريان در حال سجده بود. جبرئيل (ع)، فرود آمد و پرسيد:

 

ـ چرا مي گريي، اي آدم؟

 

ـ چرا نگريم در حاليكه از جوار خداوند به اين دنيا فرود آمده ام؟

 

ـ به درگاه خدا توبه كن و بسوي او بازگرد.

 

ـ چگونه ؟

جبرئيل در روز هشتم ذيحجه آدم را به مني برد، آدم شب را در آنجا ماند و صبحگاهان عازم صحراي عرفات شد. جبرئيل هنگام خروج از مكه، احرام بستن و لبيك گفتن را به او آموخت و چون عصر روز عرفه فرا رسيد، آدم  را به غسل فرا خواند و پس از نماز عصر، او  را به وقوف در عرفات دعوت کرد و كلماتي را كه از پروردگار دريافت كرده بود به وي تعليم داد، اين كلمات عبارت بودند از:

 

سبحانك اللهم و بحمدك

 

لا اله الا انت

 

علمت و ظلمت نفسي

 

واعترفت بذنبي

 

اغفر لي انك انت الغفور الرحيم
 يعني:

 

جز تو خدايي نيست

 

كار بدي كردم و بر خود ظلم نمودم

 

اينك به گناه خود اعتراف مي‌كنم

 

مرا ببخش كه تو بخشنده و مهرباني.

آدم (ع) تا غروب آفتاب همچنان دعا ميکرد  و با تضرع اشك مي‌ريخت. وقتي كه آفتاب غروب كرد همراه جبرئيل روانه مشعر شد و شب را  آنجا گذراند. صبحگاهان در مشعر بپاخاست و به دعا پرداخت... تا اينكه سرانجام بخشيده شد ...



زندگی نامه امام محمد تقی علیه السلام

زندگی نامه امام محمد تقی علیه السلام
محمد علی کعبی
نام: محمد بن علی
کنیه: ابو جعفر ثانی
القاب: تقی، جواد، مرتضی، منتجب، مختار، قانع و عالم
تاریخ ولادت: نوزدهم ماه مبارک رمضان سال 195 هجری
هفدهم و پانزدهم ماه رمضان نیز به عنوان تاریخ تولد آن حضرت نقل شده است، ولی میان شیعیان دهم رجب سال 195 هجری مشهور است.
در یکی از دعاهای ماه رجب که از امام مهدی علیه السلام نقل شده نیز آمده است:« اللهم انی اسئلک بالمولودین فی رجب، محمد بن علی الثانی و ابنه علی بن محمد المنتجب»/
محل تولد: مدینه
نسب پدری: امام رضا، علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام.
نام مادر: سبیکه، یا سکینه مرسیه و یا دره که حضرت رضا علیه السلام او را « خیزران» نامید. وی از اهالی « نوبه» و از خاندان « ماریه قبطیه»، مادر ابراهیم، پسر پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و از زنان بزرگوار زمان خویش بود.
مدت امامت: از زمان شهادت امام رضا علیه السلام در آخر ماه صفر سال 203 هجری تا ذی قعده سال 220 هجری، به مدت شانزده سال و نه ماه.
تاریخ و سبب شهادت: آخر ذی قعده سال 220 هجری، در 25 سالگی با زهری که همسرش، ام الفضل، دختر مأمون به تحریک برادرش، جعفربن مأمون و عمویش، معتصم عباسی به آن حضرت خورانید.
محل دفن: مقابر قریش بغداد، در جوار قبر شریف جدش، امام موسی کاظم علیه السلام که هم اکنون به کاظمین معروف است.
همسران: سمانه مغربیه؛ ام الفضل، دختر مأمون؛ زنی که از خاندان عمار یاسر.
فرزندان: پسران: ابوالحسن امام علی النقی علیه السلام، ابو احمد موسی مبرقع؛ ابو احمد حسین؛ ابو موسی عمران و دختران: فاطمه؛ خدیجه؛ ام کلثوم و حکیمه. گفته شد که زینب، ام محمد، میمونه و امامه نیز از فرزندان آن حضرت بوده اند.

اصحاب

ابوجعفر، احمد بن محمد بن ابی نصر، معروف به بزنطی کوفی؛
ابو محمد، فضل بن شاذان بن خلیل ازدی نیشابوری؛
ابو تمام، حبیب بن اوس طایی؛
ابوالحسن، علی بن مهزیار اهوازی؛
ابو احمد، محمد بن ابی عمیر؛
محمد بن سنان زاهری؛
علی بن عاصم کوفی؛
علی بن جعفر الصادق؛
اسماعیل بن موسی الکاظم؛
ابراهیم بن محمد همدانی.
اصحاب و یاران امام جواد علیه السلام بیش از تعدادی است که به آنان اشاره شد. در برخی منابع اسلامی نام بیش از 270 نفر به عنوان اصحاب آن حضرت آورده شده است.

زمامداران معاصر:

مأمون (196-218 ه.ق)
معتصم ( 218-227 ه.ق )
پس از شهادت امام رضا علیه السلام، مأمون با امام محمد تقی علیه السلام رفتار نیکویی را پیش گرفت و دخترش، ام الفضل را به عقد آن حضرت در آورد و آن حضرت را بر همه اطرافیان خویش اعم از عباسیان و علویان، ترجیح و برتری داد، وی با اهدافی سیاسی از جمله حفظ موقعیت و حکومت خود، به این کار مبادرت می کرد.
در حقیقت، به سوء قصد به جان شریف امام علیه السلام می اندیشید. معتصم عباسی، با اینکه در ظاهر با آن حضرت، با اکرام و احترام رفتار می کرد، ولی در حقیقت، دشمنی آن حضرت و آل علی علیه السلام را در سینه داشت و در صدد تحقیر و نابودی آنان بر می آمد.
رویدادهای مهم زندگی امام جواد علیه السلام:
1.عزیمت امام رضا علیه السلام، پدر بزرگوار امام جواد علیه السلام، از مدینه به خراسان به اجبار مأمون عباسی، در سال 200 هجری؛
2.شهادت امام رضا علیه السلام، در خراسان، به دست مأمون عباسی در سال 203 هجری؛
3.فراخوانی امام محمد تقی علیه السلام به بغداد، به دست مأمون عباسی؛
4.ازدواج ام الفضل، دختر مأمون به امام محمد تقی علیه السلام به خواست مأمون و اظهار نگرانی عباسیان از این مسئله؛
5.بازگشت امام جواد علیه السلام از بغداد (پایتخت عباسیان) به حجاز، به بهانه به جا آوردن مراسم حج؛
6.وفات مأمون عباسی، در سال 218 هجری؛
7.به خلافت رسیدن معتصم عباسی پس از وفات مأمون؛
8.فراخوانی دوباره امام محمد تقی علیه السلام به بغداد، به فرمان معتصم عباسی، در اوایل سال 220 هجری؛
9.توطئه های معتصم عباسی، ام الفضل و جعفر بن مأمون علیه امام جواد علیه السلام؛
10.مسموم شدن امام جواد علیه السلام، به دست همسرش، ام الفضل و به شهادت رسیدن آن حضرت، در اواخر سال 220 ه.ق.(1)




همرزم شهید عباس حسین نژاد تعریف می‌کند: دیدم عباس بیدار شده است. مرا صدا زد؛ گفت: «خواب دیدم که در جبهه عروسی کرده‌ام؛ نمی‌دانی تعبیرش چه می‌شود؟» ناگهان تکان خوردم؛ ولی خودم را کنترل کردم.

شهیدی که‌ شهادتش را درخواب دیده بود

تا شهدا - باس حسین نژاد در تاریخ 30 /1/ 43 در بوشهر، در محله شیخ سعدون به دنیا آمد. دوران دبیرستان او، مصادف با آغاز جنگ تحمیلی از سوی دشمن بعثی گردید.

وی به همراه گروهی از جوانان پرشور بوشهری در گروه علیرضا ماهینی وابسته به ستاد جنگ‌های نامنظم در منطقه اهواز حضور یافت. در عملیات‌های متعدد شرکت نمود تا اینکه در عملیات پیروزمند طریق‌القدس به هنگام مقابله با پاتک دشمن برای تصرف پل سابله در شب سوم عملیات به تاریخ 9/9/60 در منطقه بستان به فیض عظیم شهادت نائل گردید.

خاطرات هم رزم شهید

خاطرات هم رزم شهید حسین نژاد برگرفته شده از کتاب "آخرین خلوت" :

ما قبل از آذر ماه، در منطقه ی دهلاویه مستقر شدیم و تحت فرماندهی شهید علیرضا ماهینی، حدود یک ماه و اندی در آن منطقه ماندیم . قبل از شروع عملیات، ما را به « درب خزینه » بردند و در آن جا آموزش‌های سخت و فشرده‌ای دادند. بعد از آن، به پادگان شهید غیوراصلی در اهواز، که محل استقرار مجاهدین عراقی بود، رفتیم و چند روز هم در آن جا آموزش‌های لازم را ‏دیدیم. تا اینکه به ما گفتند که نیروی غواص می‌خواهند و عباس نیز داوطلب شد و برای آموزش دیدن به سوسنگرد رفت. 

عملیات طریق القدس، پس از تدارکات و شناسایی‌های مختلف شروع شد و ‏ما از منطقه‌ی دهلاویه که قبلاً در آن مستقر بودیم، شروع کردیم و خاکریز دشمن را در دقایق اول تصرف کردیم؛ البته تعدادی شهید هم دادیم. پس از درگیری‌های فراوان با دشمن، برای مدتی در محاصره قرار گرفتیم. نزدیکی‌های صبح بود که محاصره شکسته شد.

عباس گفت:خواب دیدم که در جبهه عروسی کرده‌ام

قرار بود نزدیک ظهر پل سابله را تصرف کنیم و برای این کار، باید عراقی های اطراف پل را از بین می‌بردیم. دقیقا ظهر، عباس را دیدم که با روحیه‌ای بشاش؛ مانند دیگر رزمندگان مشغول انجام وظیفه بود.‏ ‏عباس حسین نژاد هم در کنار ما، سنگر کوچکی همانند سنگر ما ایجاد کرده بود. ما از فرط خستگی خوابیدیم و حوالی ساعت4 ‏ یا 5 ‏صبح از خواب بیدار شدیم، دیدم عباس هم بیدار شده است. 

یک دفعه مرا صدا زد؛ گفت: «خواب دیدم که در جبهه عروسی کرده‌ام؛ نمی‌دانی تعبیرش چه می‌شود؟» ناگهان تکان خوردم؛ ولی خودم را کنترل کردم و به او گفتم: عباس امشب دشمن پاتک می‌زند؛ مواظب خودت باش. حوالی ساعت 11 شب بود ‏که یک سری تیرهای رسام از طرف دهلاویه به طرف پل شلیک شد و هم زمان با آن، خمپاره‌های دشمن بود که بر سر ما فرود می‌آمد. لحظات خیلی سختی را می‌گذراندیم، ولی کاری از دستمان بر نمی‌آمد.

شهادت عباس

تانک‌های دشمن به سوی پل سابله در حرکت بودند و از پل گذشته و از پشت سر، بچه‌ها را مورد هدف قرار می‌دادند، بچه‌ها جانانه از خود دفاع می‌کردند. آن‌ها دو دستگاه تانک دشمن متجاوز را روی پل منهدم کردند؛ اما دیگر تانک‌های دشمن، آن دو تانک را در رودخانه انداختند تا مسیرشان باز شده و بتوانند نیروهای ما را کاملاً دور بزنند. در آن درگیری شدید، تنها کاری که از ما برمی‌آمد، این بود که به بچه‌ها مهمات برسانیم. مهم‌ترین اسلحه‌ی ما، موشک آرپی‌جی بود که می‌بایست از فاصله‌ی 500 متری آن را به بچه‌ها می‌رساندیم. عباس به کنایه از شهادت خود در این شب با من سخن گفت ولی من آن را جدی نگرفته و شوخی پنداشتم.

تا حوالی ساعت 5/3 صبح، کار من همین بود. هرلحظه بر شدت درگیری افزوده می‌شد و نیروهای ما شهید می‌شدند. در آن لحظات، پاهایم از شدت سرما کاملاً بی‌حس شده بود و روی هر چه پا می‌گذاشتم، هیچ‌گونه احساسی نداشتم. در آخرین دفعاتی که برای بچه‌ها مهمات می‌آوردم، شهید علی بختیاری را دیدم که به اتفاق سه نفر دیگر برانکاردی روی دوش داشتند. او مرا که دید، گفت: «بهزاد تبریک می‌گویم». من، بلا فاصله گفتم: «عباس را می‌برید»؟ و او با تعجب گفت: «بله، از کجا فهمیدی»؟ و من در حالی که پتو را از روی صورت عباس کنار می‌زدم، ماجرا را به شهید بختیاری گفتم. 

شهید واقعاً آرام خوابیده بود، در حالی که فرقش در اثر گلوله  متلاشی شده بود. به فرمایش امام راحل عزیزمان، شهادت هنر مردان خداست و فقط هنرمند می‌داند ارزش هنری که خلق کرده است، چه قدر است. بر ما  است که پاسدار حرمت خونشان باشیم و این مهم به دست نمی‌آید، مگر با اطاعت از خلف صالح حضرت امام، یعنی مقام معظم رهبری.

 



آنچه می بینید تصویری از پادگان امام علی (ع) است که گروهی شیشه‌های آبلیمو پر می‌کنند تا برای تدارکات به جبهه بفرستند. برگی که توسط سید احمد حسینی در تاریخ ثبت شده است.

آبلیموی شهدا + عکس

تا شهدا - مردم ایران بارها نشان داده‌اند در سختی و مشکلات با هم متحد تر می‌شوند و این اتحاد که نشات گرفته از یک ایمان الهی است قدرتی به این ملت می‌بخشد که ناممکن ترین اتفاقات را ممکن می‌کند. در زمان جنگ تحمیلی نیز اینگونه بود و مردم چه در مناطق جنگی و چه در پشت جبهه تمام تلاش خود را خالصانه وسط گذاشتند و خواستند تا دشمن را شکست دهند.
آنچه می بینید تصویری از پادگان امام علی (ع) است که گروهی شیشه‌های آبلیمو پر می‌کنند تا برای تدارکات به جبهه بفرستند. برگی که توسط سید احمد حسینی در تاریخ ثبت شده است. 

 

 




صفحه قبل 1 ... 27 28 29 30 31 ... 75 صفحه بعد