دفاع مقدس در کلام رهبری

 هفته دفاع مقدس نمودار مجموعه ‏ای از برجسته‏ ترین افتخارات ملت ایران در دفاع از مرزهای میهن اسلامی و جانفشانی دلاورانه در پای پرچم برافراشته اسلام و قرآن است. در این مجموعه تابناک، درخشنده‏ ترین و نفیس ‏ترین نگین گرانبها یاد و خاطره شهیدان است. آنها جوانان و جوانمردان رشید و پاک سرشتی بودند که با آگاهی و درک والای خود موقعیت حساس کشور را تشخیص دادند و وظیفه‏ی بزرگ جهاد در راه خدا را مشتاقانه پذیرا شدند. هر ملتی که چنین دلاوران آگاه و شجاعی را در دامان خود پرورده باشد حق دارد به آنان ببالد و آنان را الگوی تربیت جوانان خود در همه دوران‏ها بداند…

دفاع مقدس و غرور ملی

 هشت سال دفاع جانانه ملت در برابر تجاوز وحشیانه دشمن منشأ غرور ملی پایان‏ ناپذیری برای مردم سلحشور ایران گردید و باعث شد که توطئه مشترک شرق و غرب برای به زانو درآوردن ملت بزرگ ایران به فرصتی برای اثبات توانمندی‏های اسلام و انقلاب و کشور تبدیل شود. رشادت‏های جوانان برومند، انقلاب و نظام را بیمه کرد و نشان داد که با داشتن پشتوانه مردمی و در پرتو حاکمیت اسلام و وحدت نیروها می‏توان هر دشمن خیره سری را ناکام ساخت.

دفاع مقدس و ولایت پذیری

 این روزها هنگامی که یادی از دفاع مقدس می‏شود، دنیایی از شرف و حماسه ملتی نجیب و آزاده در اذهان تداعی می‏شود که عطر معنویت و صفای خاصی به ما ارزانی می‏دارد. ملتی که با پرورش رزمندگانی حماسه‏آفرین مفهوم روشن «تعبد در برابر ولایت» را به نمایش گذاشتند و با انگیزه «ادای تکلیف» در پی «مرجع و رهبر» خود سر از پا نشناخته، به جبهه ‏های حق علیه باطل شتافتند و طلوع عشقی بی‏بدیل را ترسیم کردند و به پیروزی بزرگی که حفاظت از وجب به وجب سرزمین اسلامی و صیانت از مکتب و عقیده بود دست یازیدند.



آغاز جنگ تحميلي عراق عليه ايران و هفته دفاع مقدس

در 31 شهريور 1359 رژيم بعثي عراق با تصميم و طرح قبلي و با هدف برانداختن نظام نوپاي جمهوري اسلامي جنگي تمام عيار را عليه ايران اسلامي آغاز کرد. صدام حسين رييس جمهور عراق با ظاهر شدن در برابر دوربين‌هاي تلويزيون عراق با پاره کردن قرارداد 1975 الجزاير، آغاز تجاوز رژيم بعثي به خاک ايران را اعلام کرد . جنگي نابرابر در شرايطي به ايران اسلامي تحميل شد که از جانب استکبار جهاني بويژه آمريکا تحت فشار شديدي قرار داشت و در داخل کشور نيز جناح ‌هاي وابسته به غرب و شرق، با ايجاد هياهوي تبليغاتي و ايجاد درگيري‌هاي نظامي در صدد تضعيف نظام بودند و نيروهاي نظامي نيز به خاطر تبعات قهري انقلاب، هنوز مراحل بازسازي و ساماندهي را به طور کامل پشت سر ننهاده بودند. آمريکا براي به سازش کشاندن جمهوري اسلامي و در نهايت تسليم آن‌ها حمايت پنهان و آشکار خود را در کليه زمينه‌هاي سياسي، نظامي‌، ‌اقتصادي و ... از رژيم بعثي عراق به اجرا گذاشت. از سوي ديگر نيز ابرقدرت ديگر جهان‌ يعني شوروي که متحد عراق محسوب مي‌شد، خصومتش را با نظام اسلامي که شعار نه شرقي و نه غربي را سرلوحه کار خود قرار داده بود و در جريان اشغال افغانستان توسط شوروي، اين تجاوز را محکوم کرده بود، بيش از پيش نمود. ارتش عراق که بر اساس محاسبات خود از وضعيت داخلي و خارجي ايران، فتح يک هفته‌اي تهران را در سر مي‌پرورانيد، در روزهاي نخست تجاوز، بدون مانعي جدي در مرزها تا دروازه‌هاي اهواز و خرمشهر پيش تاخت. تحت چنين شرايطي امام خمینی (ره)‌ به خروش آمد و نداي ملکوتيش دل‌هاي شيفتگان انقلاب و نظام را متوجه دفاع از کيان جمهوري اسلامي نمود؛ بطوريکه، نيروهاي مردمي بدون امکانات و تجهيزات و حتي آموزش‌هاي نظامي به مقاومت پرداختند. عليرغم کارشکني‌هاي رييس جمهور وقت بني‌صدر، دفاع مقدس مردم مسلمان و انقلابي ايران شکل گرفت و نيروهاي جوان و شهادت طلب به جبهه‌ها شتافتند. پس از شکل‌گيري اتحاد و انسجام در ميان نيروهاي انقلابي و طرد نيروهاي وابسته، حماسه‌اي مقدس شکل گرفت که در تاريخ ايران اسلامي بي‌سابقه بود. حماسه دفاع مقدسی که برکات و دستاوردهاي بي‌نهايتي را براي ملت ايران به ارمغان آورد. جهاد و شهادت مردمان با ايمان و مخلص اين سرزمين ، ستون‌هاي نظام اسلامي را تا مدت‌ها مستحکم نمود. به مناسبت بزرگ‌داشت اين همه مجاهدت و ايثار هرسال 31 شهريور تا ششم مهرماه به عنوان هفته دفاع مقدس نامگذاري شده است.
 
 


   پیامک مناسبتی پیامک هفته دفاع مقدس  

sms sacred defense week پیامک هفته دفاع مقدس 

 

عشق یعنی یک استخوان و یک پلاک

سالهای سال تنهای تنها زیر خاک . . .

هفته دفاع مقدس گرامی باد

.

.

.

چشم پاک دختری از جمله‌ای تر مانده است / چشم‌های پاکش اما خیره بر در مانده است

روی دیوار اتاق کوچک تنهایی‌اش / عکس بابایش کنار شعر مادر مانده است . . .

یاد و خاطره شهیدان گرامی باد

.

.

.

باز هم در دل جنون آغاز شد / زخم میدانهای مین ابراز شد

باز هم مجنون لیلایی شدیم / بعد عمری باز شیدایی شدیم . . .

هفته دفاع مقدس مبارک

.

.

.

باید بهشتی وار در راه خدا رفت / اینگونه در راه حسین سر جدا رفت

باید چو چمران رفت تا اوج رهایی / در باغ آتش سوختن همچون رجایی . . .

 

.

.

.

روییده زتربت شهیدان، گل سرخ / پیغام شهید است به دوران، گل سرخ

تا جان دگر فدا کند رهبر را / روییده هزار باغ و بستان، گل سرخ . . .

.

.

.

رفت و برنگشت و این رسم روزگار ماند / چشم جاده ها هنوز، محو در غبار ماند

این همه شب است و باز، این همه حضور تلخ / فصل‌های محکم خالی از بهار ماند . . .

.

.

.

ای روشنای خانه امید، ای شهید / ای معنی حماسه جاوید، ای شهید

چشم ستارگان فلک از تو روشن است / ای برتر از سراچه خورشید ای شهید

یاد شهیدان دفاع مقدس گرامی باد

.

.

.

ای شهیدان ، عشق مدیون شماست / هرچه ما داریم از خون شماست

ای شقایق ها و ای آلاله ها / دیدگانم دشت مفتون شماست . . .

.

.

.

شهادت را نه در جنگ، در مبارزه می دهند

ما هنوز شهادتی بی درد می طلبیم

غافل که شهادت را جز به اهل درد نمی دهند . . .

.

.

.

دید در معرض تهدید دل و دنیش را / رفت با مرگ خود احیا کند آیینش را

رفت و حتی کسی از جبهه نیاورد به شهر / چفیه و قمقمه اش کوله و پوتینش را . . .

.

.

.

رفتن به جهاد نفس راهی است بزرگ / از جبهه گریختن گناهی است بزرگ

ما بر سر پست انقلابیم اکنون / خفتن سر پست اشتباهی است بزرگ . . .

.

.

.

کبوتر و دو پلاک و دو ساک خالی تو / دلم دوباره گرفته زبی‌خیالی تو

تو التماس نگاه کدام پنجره‌ای / که نقش بسته نگاهم به طرح قالی تو . . .

.

.

.

سری که هیچ سرآمدن نداشت، آمد / بلند بود ولیکن بدن نداشت آمد

بلند شد سر خود را به آسمان بخشید / سری که بر تن خود، خویشتن نداشت آمد . . .

.

.

.

گمنامی تنها برای شهرت پرستان درد آور است ، وگرنه همه اجرها در گمنامیست.

محکمه خون شهداء محکمه عدلیست که ما را در آن به محاکمه می کشند . . .

.

.

.

ای دوست به حنجر شهیدان صلوات / بر قامت بی سر شهیدان صلوات

خدا می داند اگر پیام شهدا و حماسه های انها را به پشت جبهه منتقل نکنیم گنه کاریم . . .

.

.

.

شکر لله شیعه ای نامی شدیم / اهل جمهوری اسلامی شدیم

از خمـینی درس عشق آموختیم / در تنور جنگ و جبهه سوختیم

بیعتی کردیم با سید علی / راه حق در قول و فـعلش منجلی . . .

.

.

.

چفیه‌ی من بوی شبنم می‌دهد / عطر شب‌های محرم می‌دهد

چفیه‌ی من، سفره‌ی دل می‌شود / جمعه، با مهدی، مقابل می‌شود . . .

.

.

.

در سینه‌ام دوباره غمی جان گرفته است

« امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است »

تا لحظه‌ای پیش دلم گور سرد بود

اینک به یمن یاد شما جان گرفته است

.

.

.

تا کی دل من چشم به در داشته باشد؟ / ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد

آن باد که آغشته به بوی نفس توست / از کوچه ما کاش گذر داشته باشد . . .

.

.

.

ای دشمن حق ما دلیر و حق پرستیم / برگرد ! تا سربند یا زهـرا (س) نبستیم . . .



پای درس اخلاق آیت‌الله جوادی آملی/۵

علم‌فروش کیست/ ملائکه الهی بر چه کسانی نازل می‌شوند

آیت‌الله جوادی آملی می‌گوید: اگر کسی شاکر بود و کمتر خود را دید خداوند، به او رشد علمی و شخصیتی عطا خواهد کرد؛ اما اگر کسی خود را دید یا فقط برای ارائه به مردم علم آموخت، چنین فردی علم‌فروش است و بعید است به جایی برسد.

خبرگزاری فارس: علم‌فروش کیست/ ملائکه الهی بر چه کسانی نازل می‌شوند
 

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، توجه به انسان و مقام و منزلت او در فرهنگ اسلامی ریشه در آموزه‌های اسلامی دارد. همچنین آیات بسیاری از قرآن کریم و روایات اسلامی درباره جایگاه انسان به طور عام و انسان‌های برتر به طور خاص سخن گفته‌اند.

بشر حتی با وجود قانونِ بدون اخلاق نمی‌تواند زندگی ایده‌آل و سعادتمندی را درک کند و در این مسأله اسلام به عنوان دین کامل و جامع بهترین دستورات اخلاقی را برای زندگی زیبا دارد که فراگیری آن برای هر فرد مؤمنی لازم و ضروری است.

در حدیث معروفى از پیامبر اکرم(ص) می‌خوانیم: إنَّما بُعِثتُ لاُتَمِّمَ مَکارِمَ الخلاقِ؛ من تنها براى تکمیل فضائل اخلاقى مبعوث شده‌‏ام.

در حدیث دیگری از امیرالمؤمنین(ع) آمده است: اگر ما امید و ایمانى به بهشت و ترس و وحشتى از دوزخ، و انتظار ثواب و عقابى نمى‌‏داشتیم، شایسته بود به سراغ فضائل اخلاقى برویم، چرا که آنها راهنماى نجات و پیروزى و موفقیت هستند.



فرماندهان

تصاویر/ یک نوشابه تگری برای فرمانده

الان که من و شما توی این قایق نشسته‌ایم و عرق می‌ریزیم، فرمانده لشکر چه می‌کند؟ من مطمئنم او با یک زیرپوش، راحت داخل دفترش جلوی کولر نشسته و مشغول نوشیدن یک نوشابه تگری است!

خبرگزاری فارس: تصاویر/ یک نوشابه تگری برای فرمانده
 

به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، شهید حسین خرازی در یکی از جمعه‌های ماه محرم سال 1336 در اصفهان متولد شد. وی سال 1355 پس از اخذ دیپلم در رشته طبیعی برای گذراندن دوره سربازی به مشهد اعزام شد و هم‌زمان یادگیری علوم قرآنی را نیز دنبال می‌کرد. شهید خرازی که با آغاز مبارزات انقلابی به صف مجاهدین پیوست با پیروزی انقلاب وارد کمیته شد. وی در همان سالها برای مبارزه با ضد انقلاب داخلی و جنگهای کردستان لباس سپاه را بر تن کرد و سپس عازم جبهه جنوب شد. حسین در سال 1360 پس از آزادسازی بستان، لشکر امام حسین (ع) را بنا نهاد. شهید خرازی در عملیات خیبر دست راستش را از دست داد و سرانجام در عملیات کربلای 5 روز جمعه 8/12 /1365 به شهادت رسید.



واقعا چرا آدم ها غمگین و بی انگیزه اند؟!

زن این آدم‌ها نشوید

 

دیروز تو مترو نشسته بودم دیدم همه آدم هایی که اونجان چهره های محزون و گرفته ای دارند! با خودم گفتم چه اتفاق تلخی برای ما انسان ها افتاده که این طوری سرد و بی انگیزه شدیم. اون وقت بود که یاد پدر بزرگ خودم افتادم که با وجود اینکه الحمدلله 80 سالشونه همیشه شاد و با انگیزه زندگی می کنند، شاید یکی از علت هایی که ما این طوری سرد شدیم فاصلمون از اهل بیت و همه سفارش هاشونه که درباره این دنیا بهمون کردن! بیاین باهم یه مرور روی سخنان امام شیعیان بندازیم بعد منصفانه با خودمون مرور کنیم که آیا این تفکرات همراهمون هست؟!


 

 

مقاومت در برابر سختی ها و رنج ها

حضرت علی علیه السلام می فرماید:

«چشم از سختی خار و خاشاک و رنج ها فرو بند تا همواره خشنود باشی.»

علاوه بر صبر و پرهیزکاری، نهج البلاغه به طور کلی کنار آمدن و سازگاری با مسائل را توصیه می کند. فردی که سر سختی بالایی دارد و مشکلات را چالش و فرصتی برای رشد می داند و نه تهدید، می تواند در برابر سختی ها و مشکلات مقاومت کند و به بهترین نحو با آنها مقابله کند و در نتیجه، کمتر دچار حزن و اندوه می شود. به اعتقاد آرجایل (2001) میزان خشنودی ذهنی فرد به شیوه تفکر او درباره مسائل بستگی دارد و علاوه بر این خشنودی تحت تأثیر حالت های هیجانی آنی قرار می گیرد؛ وقتی انسان مجبور می شود با موقعیت ها سازگار شده و به شیوه متفاوتی به رویدادها نگاه کند، خشنودی او افزایش می یابد. طبق نظر تایلور و براون (1988) اعتقاد به این که وقایع تصادفی نیستند و پس از وقایع منفی نیز امکان رشد شخصی وجود دارد، می تواند به وقایع معنی بدهد. بسیاری افراد از جمله بعضی از معلولان در بررسی خشنودی از زندگی درحد 70 درصد از حد اکثر قرار می گیرند. بنابراین، غیر از عوامل عینی مسائل دیگری نیز آشکارا در میزان خشنودی دخالت دارند. در واقع این یافته ها با سازگاری این افراد رابطه دارد؛ آنها از اشکال متنوع راهبردهای مقابله ای استفاده کرده زندگی خود را به شکل متفاوتی ارائه داده و یا به شیوه متفاوتی به مسائل می نگرند(آرجایل، 2001). حضرت علی علیه السلام در عین توصیه به کوچک انگاشتن سختی ها و مصائب و پرهیز از بزرگ نمایی آن، گروهی از مردم را توصیف می کند (پرهیزگاران) که بر عکس اهل دنیا که مرگ بدن ها را بزرگ می شمارند، مرگ دل های زندگان را بزرگتر می داند. به عبارت دیگر، افراد به یک رویداد واکنش یکسان نشان نمی دهند و برخی از آنها نگاه ژرف تری به مسائل دارند و چیزهایی را مصیبت می دانند که دیگران نمی دانند. این همان تنگه ای است که مصیبت را به بینش و بصیرت نزدیک می کند. حضرت علی علیه السلام خطاب به شعث می گوید:

یاد مرگ باعث می شود که انسان به موقت و زودگذر بودن زندگی دنیا توجه داشته باشد و بنابراین حسرت آنچه را ندارد نخورد و از آرزوها و خواسته های بزرگ بپرهیزد و قدر نعمت هایی را که دارد بداند؛ یاد مرگ همچنین باعث می شود که فرد مشکلات و سختی ها را بزرگ نمایی نکند و بنابراین در برابر آنها قدرت تحمل بالایی داشته باشد

«ای شعث! پسرت تو را شاد می کرد و برای تو گرفتاری و آزمایش بود و مرگ او تو را اندوهگین کرد درحالی که برای تو پاداش و رحمت است ».

 



پاسخ دندان شکن به سوال بی موقع

 

صفین

 

 

امام على(علیه السلام) بنیان گذار واقعى وحدت بین مسلمین بوده و با این كه امامت و خلافت را حق خود مى دانست؛ اما براى حفظ وحدت مسلمین و جلوگیرى از تفرقه از حق خود گذشت و با هر سه خلیفه بیعت نمود و با آن ها نهایت همكارى و همراهى را نمود تا از رهگذر اختلاف و تفرقه، دشمنان نتوانند به كیان اسلام و مسلمین ضربه بزنند و این نهایت و اوج ایثار و از خودگذشتگى است.


 

پاسخ به سوال بی موقع

جنگ صفین بود، و سپاه علی( علیه السلام ) با سپاه معاویه، از هر سو درگیر جنگ بودند. در این هنگامه پرغوغا ناگهان یکی از بستگان سببی امام علی (علیه السلام) بنام «ابن دودان» به حضور علی(علیه السلام) آمد و گفت: «شما از نظر نسب و پیوند به پیامبر (صلی الله علیه و اله ) و فهم قرآن، از همه نزدیک تر به رسول خدا هستید، بنابر این چرا شما را از این مقامی که سزاوار تر به آن هستید، بر کنار نمودند؟!»امام علی(علیه السلام) به او فرمود: ای برادر اسدی(1)، تو شخصی شتابزده و مضطرب هستی که بی موقع سوال می کنی؟ ولی در عین حال احترام خویشاوندی از یک سو و رعایت حق پرسش کننده از سوی دیگر، موجب می شود که پاسخ تو را بدهم. تا آن چه می خواهی بدانی.

اینک بدان که استبداد افراد نسبت به من در مورد مقام رهبری ـ با این که نسبت ما به پیامبر (صلی الله علیه و اله) از همه بالاتر، و پیوند ما به آن حضرت از همه بیشتر است ـ از این رو بود که عده ای بر این مقام بخل ورزیدند (و آن را تصاحب کردند) و گروهی (خودما) هم سخاوتمندانه از آن صرف نظر کردیم، حاکم و داور خداست وهمه ما در روز قیامت به سوی او باز می گردیم.

از گذشته بگذر و از مسأله ای که امروز با او روبرو هستیم (جنگ با معاویه) بپرس! روزگار پس از آن که مرا گریانید، اینک مرا به خنده (تعجب) در آورده است، پس بیائید تعجب کنید به این امر عجیب و عظیم که دیگر تعجبی را باقی نگذاشت ... اگر این مشکلات رفع شود، آن ها را به سوی حق خالص سوق می دهم و گرنه «فلا تذهب نفسک علیهم حسرات ان الله علیم بما یصنعون»(فاطر/8): «بنابر این جان خود را از روی حسرت بر آنان تباه مساز که خداوند به آن چه می کنند آگاه است»(2)



بدترین دردی که درمان نداره!!

تفرقه

 

برخی افراد به بهانه ی اینکه نمی دانند کدام جناح حق است و کدام جناح باطل از پیروی حق و برخورد با باطل خودداری می کنند؛ این افراد در همه ی زمانها وجود داشته اند. شاید اگر کمی به اطراف خود با دقت بنگریم با برخی از آنها مواجه شویم که بی خیالی و بی توجهی آنان به حق، ما را شگفت زده خواهد ساخت. در نهج البلاغه نیز امیرالمومنین علی(علیه السلام) به برخی از این دست اشاره کرده اند؛ حال این افراد چه کسانی بوده اند؟ و دلیل کناره گیری آنان از حق چه بوده است؟ در این نوشتار به آن می پردازیم.

سه نفر تماشاچی 

پس از آنکه علی (علیه السلام) زمام رهبری را به دست گرفت و رسماً خلیفه مسلمین شد، عده ای با او بیعت نکردند. افرادی از قبیل: قدمه بن مظعون. عبدالله بن سلام. مغیره بن شعبه. عبدالله بن عمر. سعد بن ابی وقاص. صهیب. زید بن ثابت. اسامه بن زید. کعب بن مالک(1) سه نفر از این افراد که فقط تماشاچی بودند و کنار کشیدند و علی(علیه السلام) را یاری ننمودند،و نه از حق حمایت کردند و نه باطل را خوار ساختند در نهج البلاغه به آنان اشاره شده است:

"وَ قِیلَ إِنَّ اَلْحَارِثَ بْنَ حَوْطٍ أَتَاهُ فَقَالَ أَ تَرَانِی أَظُنُّ أَصْحَابَ اَلْجَمَلِ کَانُوا عَلَى ضَلاَلَةٍ فَقَالَ ع یَا حَارِثُ إِنَّکَ نَظَرْتَ تَحْتَکَ وَ لَمْ تَنْظُرْ فَوْقَکَ فَحِرْتَ إِنَّکَ لَمْ تَعْرِفِ اَلْحَقَّ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ وَ لَمْ تَعْرِفِ اَلْبَاطِلَ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ فَقَالَ اَلْحَارِثُ فَإِنِّی أَعْتَزِلُ مَعَ سَعِیدِ بْنِ مَالِکٍ وَ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عُمَرَ فَقَالَ ع إِنَّ سَعِیداً وَ عَبْدَ اَللَّهِ بْنَ عُمَرَ لَمْ یَنْصُرَا اَلْحَقَّ وَ لَمْ یَخْذُلاَ اَلْبَاطِلَ"(2)

حارث بن حوت نزد امام آمد و گفت: آیا چنین پندارى که من اصحاب جمل را گمراه مى‏دانم چنین نیست، امام فرمود: اى حارث تو زیر پاى خود را دیدى، امّا به پیرامونت نگاه نکردى، پس سرگردان شدى، تو حق را نشناختى تا بدانى که اهل حق چه کسانى مى‏باشند و باطل را نیز نشناختى تا باطل گرایان را بدانى. حارث گفت: من و سعد بن مالک، و عبد اللّه بن عمر، از جنگ کنار مى‏رویم، امام فرمود: همانا سعد و عبد اللّه بن عمر، نه حق را یارى کردند، و نه باطل را خوار ساختند.



از صبح تا شب فقط حسرت می خورم!!

حسرت

دو نفر از خیابانی عبور می کنند. در ابتدای خیابان جوی آبی است که بوی تعفّن می دهد. نفر اوّل وقتی به جوی آب و بوی بد آن برخورد می ‌کند، تا آخر خیابان فکر خود را مشغول این جوی آب می کند و با افکار مختلف آن را سوهان روح و آرامش خود می نماید.

نفر دوم در کنار جوی آب، بوته ی گل زیبایی می آ‌بیند و فکر خود را متمرکز در این گل می کند. چه گل زیبایی! واقعا چقدر این گل زیبا و قشنگ بود! و تا آخر خیابان به این گل زیبا فکر می کند.

این دو نفر هر دو از یک خیابان عبور کردند؛ اما نفر اوّل با منفی نگری چیزی جز اندوه و ناراحتی برای خود نخرید و نفر دوم با مثبت نگری، آرامش خود را مضاعف نمود.

همه ی ما از خیابان زندگی عبور می کنیم. در خیابان زندگی زشت و زیباهای فراوانی وجود دارد. برخی از مردم فقط متمرکز در نداشته ها و زشتی های زندگی می شوند، و مدام به آن فکر می کنند! هر جا می ‌نشینند از کمبودها می گویند و اظهار گلایه و شکایت می کنند. چنین افرادی آرامش و سکون ندارند و محصول هم نشینی با این افراد هم چیزی جز ناامیدی و یأس نیست. برخی دیگر به جای تمرکز در نداشته‌ ها، می گردند و از دل مشکلات و تاریکی ها، نقطه ی روشن و امید بخشی پیدا می کنند و افکار خود را مشغول آن می کنند. بودها و زیبایی‌ های زندگی را ویترین فکری خود می کنند، و خاطرات تلخ را از حوزه‌ ی افکار خود به دور می ‌اندازند. چنین افرادی ارزش خود را فراتر از آن می‌ بینند که به خاطرات تلخ بپردازند و سرمایه ی گرانقدر عمر خود را صرف آن آ‌ها کنند! (فراموشی نعمت)



بازیگر کشورمان: با دیدار حضرت ماه، روزی‌ام را تا آخر عمر گرفتم

ماجرای تقدیم انگشتر چرخنده به رهبر انقلاب

الهام چرخنده گفت: پس از چادری‌شدن در حرم حضرت معصومه(س) دو انگشتر هدیه گرفتم؛ یکی از این دو انگشتر مردانه بود که از سوی حرم حضرت سیدالشهداء(ع) به من اهدا شد و من هم این انگشتر را با تمام وجود به رهبر انقلاب تقدیم کردم.

خبرگزاری فارس: ماجرای تقدیم انگشتر چرخنده به رهبر انقلاب
 

دیروز جمعی از اهالی فرهنگ و هنر در یکی از بیمارستان‌های تهران به عیادت رهبر فرزانه انقلاب رفتند. «الهام چرخنده» بازیگر سینما و تلویزیون نیز که همراه با این گروه از حضرت آیت الله خامنه ای عیادت کرده است به مشرق گفت: خدا را شاکرم که توفیق زیارت ایشان را نصیب من کرد. من با دیدن ایشان روزی خودم را تا آخر عمر گرفتم.

وی در ادامه افزود: با نگاه و عنایت حضرت زهرا(س) هم حال روحی و هم حال جسمی ایشان خوب بود. من از زمانی که حجاب چادر را انتخاب کردم، آرزو داشتم آیت الله خامنه‌ای را ببینم.

وی در ادامه خاطرنشان کرد: من پس از چادری‌شدن در حرم حضرت معصومه(س) دو انگشتر هدیه گرفتم. یکی از این دو انگشتر مردانه بود که از سوی حرم حضرت سیدالشهداء(ع) به من اهدا شد و من هم، روز گذشته این انگشتر را به نیت شفا و به نیت اینکه سایه ایشان روی سر ما باشد، با تمام وجود به رهبر انقلاب تقدیم کردم.



دعایی که «شیخ رجبعلی خیاط» بر خواندن آن مداومت داشت

در میان مناجات‌های پانزده‌گانه امام سجاد(ع) رجبعلی خیاط بر خواندن مناجات «مفتقرین» خصوصاً و مناجات «مریدین» تأکید داشت و می‌گفت: هر یک از این پانزده دعا یک خاصیت دارد.

خبرگزاری فارس: دعایی که «شیخ رجبعلی خیاط» بر خواندن آن مداومت داشت
 

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، بیست و دوم شهریورماه مصادف است با سالروز وفات «رجبعلی خیاط»، بزرگمردی از تبار سالکان و عارفان الهی. به همین منظور گزیده‌ای از زندگی این عارف بالله و مجاهد نستوه در ادامه می‌آید:

عبد صالح خدا «رجبعلی نکوگویان» مشهور به «شیخ رجبعلی خیاط » در سال 1262 هجری شمسی، در شهر تهران دیده به جهان گشود. پدرش مشهدی باقر یک کارگر ساده بود. هنگامی که رجبعلی دوازده ساله شد پدرش از دنیا رفت و رجبعلی را که از خواهر و برادر تنی بی بهره بود، تنها گذاشت.

از دوران کودکی شیخ بیش از این اطلاعاتی در دست نیست. اما او خود، از قول مادرش نقل می‌کند:

«موقعی که تو را در شکم داشتم شبی پدرت غذایی را به خانه آورد، خواستم بخورم دیدم که تو به جنب و جوش آمدی و با پا به شکمم می‌کوبی، احساس کردم که از این غذا نباید بخورم، دست نگه داشتم و از پدرت پرسیدم....؟ پدرت گفت حقیقت این است که این ها را بدون اجازه از مغازه‌ای که کار می‌کنم، آورده‌ام! من هم از آن غذا مصرف نکردم.»

این حکایت نشان می‌دهد که پدر شیخ ویژگی قابل ذکری نداشته است. از جناب شیخ نقل شده است:

احسان و اطعام یک ولی خدا توسط پدرش موجب آن شد که خداوند متعال او را از صلب این پدر خارج کند. شیخ پنج پسر و چهار دختر داشت، که یکی از دخترانش در کودکی از دنیا رفت.

خانه خشتی و ساده شیخ که از پدرش به ارث برده بود در خیابان مولوی کوچه سیاه‌ها (شهید منتظری) قرار داشت. وی تا پایان عمر در همین خانه محقر زیست. یکی از فرزندان شیخ می‌گوید: پس از ازدواج، دو اتاق طبقه بالای منزل را آماده کردیم و به پدرم گفتم: آقایان، افراد رده بالا به دیدن شما می‌آیند، دیدارهای خود را در این اتاق‌ها قرار دهید، فرمود: « نه! هر که مرا می‌خواهد بیاید این اتاق، روی خرده کهنه‌ها بنشیند، من احتیاج ندارم». این اتاق، اتاق کوچکی بود که فرش آن یک گلیم ساده و در آن یک میز کهنه خیاطی قرار داشت.

لباس جناب شیخ بسیار ساده و تمیز بود، نوع لباسی که او می‌پوشید نیمه روحانی بود، چیزی شبیه لباده روحانیون بر تن می‌کرد و عرقچین بر سر می‌گذاشت و عبا بردوش می‌گرفت.

جناب شیخ برای اداره زندگی خود، شغل خیاطی که شغل لقمان حکیم بود را انتخاب کرد و از این رو به «شیخ رجبعلی خیاط» معروف شد. جالب است بدانیم که خانه ساده و محقر شیخ، کارگاه خیاطی او نیز بود. یکی از دوستان شیخ می‌گوید: فراموش نمی‌کنم که روزی در ایام تابستان در بازار جناب شیخ را دیدم، در حالی که از ضعف رنگش مایل به زردی بود. قدری وسایل و ابزار خیاطی را خریداری و به سوی منزل می‌رفت، به او گفتم: آقا! قدری استراحت کنید، حال شما خوب نیست. فرمود: «عیال و اولاد را چه کنم؟!» در حدیث است که رسول خدا (ص) فرمودند: «إن الله تعالی یحب أن یری عبده تعباً فی طلب الحلال؛ خداوند دوست دارد که بنده خود را در راه به دست آوردن روزی حلال، خسته ببیند».

دعای یستشیر، دعای عدلیه، دعای توسل، مناجات امیرالمؤمنین علیه‌السلام در مسجد کوفه و مناجات‌های پانزده‌گانه امام سجاد (مناجات خمسه عشر)، دعاهایی است که جناب شیخ زیاد می‌خواند و به شاگردان هم خواندن آن‌ها را توصیه می‌فرمود. در میان مناجات‌های پانزده‌گانه امام سجاد(ع) بر خواندن مناجات «مفتقرین» خصوصاً و مناجات «مریدین» تأکید داشت، و می‌فرمود: هر یک از این پانزده دعا یک خاصیت دارد.

سرانجام در روز بیست و دوم شهریور ماه سال 1340 هجری شمسی سیمرغ وجود پربرکت شیخ پس از عمری خودسازی و سازندگی از این جهان پر کشید.



برگی از تاریخ

خاطرات خدمت نظام وظیفه آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای از زبان خودش

من اصلاً ‌‌‌‌‌‌‌‌تمایلی به سربازی رفتن ‌‌‌‌‌‌‌‌نداشتم، بلکه حتی به دلایل مختلف از آن گریزان بودم و مانده بودم چه بکنم. استخاره کردم خیلی خوب آمد و ترک آن خیلی بد.

خبرگزاری فارس: خاطرات خدمت نظام وظیفه آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای از زبان خودش 

به گزارش خبرگزاری فارس، من اصلاً ‌‌‌‌‌‌‌‌تمایلی به سربازی رفتن ‌‌‌‌‌‌‌‌نداشتم، بلکه حتی به دلایل مختلف از آن گریزان بودم و مانده بودم چه بکنم. استخاره کردم خیلی خوب آمد و ترک آن خیلی بد. به مرحوم والد مراجعه کردم و از ایشان خواستم دوباره برایم استخاره ‌‌‌‌‌‌‌‌بگیرد. استخاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ایشان هم خیلی خوب آمد و باز، ترک آن خیلی بد! ناچار تسلیم شدم و تصمیم گرفتم به سربازی بروم

پس از آنکه لیسانس گرفتم عده‌‌‌‌‌‌ای از دوستان اصرار داشتند به کار دولتی بپردازم و مثلاً به آموزش و پرورش بروم. از جمله‌ی این دوستان آقایان باهنر و بهشتی و سیدرضا برقعی بودند، اما من قبول نکردم و گفتم از شغل دولتی خوشم نمی‌­آید. عده­‌‌‌‌‌‌ای هم اصرار داشتند به دادگستری بروم و قاضی شوم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، اما مایل نبودم. چون دو سال دوره‌ کارآموزی دادگستری را گذرانده بودم آقای بهشتی بیش از همه اصرار داشت بروم و وکیل بشوم. او معتقد بود در جمع محدود خودمان خیلی خوب است کسی وکیل دادگستری بشود. جمع «ما» محدود می‌شد به چند تن از حوزویان سابق از جمله آقایان بهشتی و باهنر.

 



خانه من چگونه باشد؟
 
خانه من چگونه باشد؟
 
خانه‌ای بساز که اگر امام عصر (ارواحنا فداه) روزی با حال خسته از نزدیکی خانه‌ات گذشتند خانه‌ات آن قدر شایسته و درخور باشد که حضرت در خانه‌ات را بزنند و بخواهند که در خانه تو دقایقی را استراحت کنند.

خانه یک انسان مسلمان باید محلّ یاد خدا و نزول برکات او باشد. محل تلاوت آیات وحی و بزرگداشت قرآن خدا باشد خانه‌ای که در آن قرآن تلاوت ‌می‌شود به آسمانها نورافشانی می‌کند همان‌گونه که ستارگان آسمان به زمین نور می‌دهند. خانه مسلمان باید به تمام معنا مورد رضایت حضرت ولی‌ّعصر (ارواحنا فداه) باشد و شایستگی نزول اجلال حضرت را داشته باشد. به یاد دارم زمانی که می‌خواستم خانه خود را بسازم به محضر آیت‌الله حاج حسن آقا صافی(ره)  رسیده و عرض کردم: «می‌خواهم خانه‌ای بسازم، به نظر شما خانه من چگونه باشد؟»

ایشان فرمودند: «خانه‌ای بساز که اگر امام عصر (ارواحنا فداه) روزی با حال خسته از نزدیکی خانه‌ات گذشتند خانه‌ات آن قدر شایسته و درخور باشد که حضرت در خانه‌ات را بزنند و بخواهند که در خانه تو دقایقی را استراحت کنند. منزلت را منزل خود بدانند و دوست داشته باشند که در آن جا لحظاتی میهمان تو باشند.»

          از ایشان پرسیدم: «آن کدام خانه است که شایسته ورود حضرت ولیّ عصر (ارواحنا فداه) است و به اندازه‌ای درخور و شایسته است که حضرت برای رفع خستگی در آن نزول اجلال می‌فرمایند؟»

          ایشان در بیان خود این‌گونه فرمودند: «بعضی‌ دارائی های ما در منزل چون آشپزخانه، اتاق خواب، حمام، آب سرد و گرم، نور کافی و ..از ضروریات زندگی هستند. ولی بسیاری از چیزهای دیگر فقط تشریفات و تجمّلات هستند و هیچ ضرورت وجودی ندارند که در خانه‌های ما وجود داشته باشد؛ لوسترها آن‌چنانی، گچ‌کاریهای پرنقش و نگار، فرشهای دستباف و ... از ملزومات ضروری خانه به شمار نمی‌آیند. گاهی می‌توان با بهای یک فرش دستباف تمام خانه را موکت و یا با فرش معمولی، مفروش نمود. گاهی می‌توان با کاستن از تجمّلات و تشریفات غیرضروری، خانه‌ای برای مسلمانی دیگر فراهم نمود، هزینه ازدواج دو جوان مسلمان را پرداخت کرد یا لوازم ضروری خانه شخص دیگری را تهیه کرد. اینها، آن چیزهایی هستند که حضرت ولیَ‌عصر (عجل‌ّالله تعالی فرجه شریف) دوست دارند و در خانه‌های این‌چنینی است که حضرت با رغبت و تمایل فرود آمده و آن‌جا را برای اقامت خود بر‌می‌گزینند.»

خداوند متعال را بر وجود مبارک چنین اساتید ارجمندی سپاس فراوان می گویم که با بیانی ساده و سنجیده ترین سخنان رهگشای راه سعادت بر ما و همه جوانان بوده اند تا که همه بیاموزیم که چگونه راه حق را بپیمائیم و زندگی ایده ئالی را رقم زنیم که در آخرت نیز به سعادت ادامه یابد.

آیت الله حاج شیخ حسن صافی «ره» رئیس حوزه علمیه اصفهان و از شاگردان آیات عظام حضرت امام  خمینی (رحمة الله)، سیّد ابوالقاسم خویی«ره»، و سیّد علی آقا قاضی طباطبایی «ره» بوده‌اند. ایشان فقیهی وارسته و عارفی واله بودند که حوزه‌های علمیّه نجف اشرف، قم المقدّسه و اصفهان در دهه های گذشته از برکت وجودشان بهره‌مند می‌شده است.

 در حدود تاريخ 1367 بود كه در اصفهان در منزل حضرت آيت الله صافي (ره) از ايشان پرسيده ام.

 


ابراز علاقه مردم ایران به رهبر انقلاب در شبکه‌های اجتماعی

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد ... وجود نازکت آزرده گزند مباد

با گذشت کمتر از ۲۴ ساعت از انتشار خبر عمل جراحی رهبر معظم انقلاب اسلامی، بسیاری از کاربران شبکه‌‌های اجتماعی به نحوی ابراز ارادت خود به ولی امر مسلمین جهان را بیان کردند.

خبرگزاری فارس: تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد ... وجود نازکت آزرده گزند مباد

گروه فضای مجازی خبرگزاری فارسصبح روز دوشنبه 17 شهریور رهبر معظم انقلاب اسلامی در یکی از بیمارستان‌های دولتی، تحت عمل جراحی قرار گرفتند که بحمدالله این عمل با موفقیت به پایان رسید.

با گذشت کمتر از 24 ساعت از انتشار خبر فوق بسیاری از کاربران شبکه‌‌های اجتماعی به نحوی سعی در ابراز ارادت به ولی امرمسلمین جهان را داشتند. ارادتی که گاه رنگ سال‌های نه چندان دور را می‌گرفت با همان شعار «خدایا تا ظهور دولت یار، گل پیغمبر ما را نگه دار». قبله همان قبله است، جوانان همان جوانان دهه 60 با همان ارادت و دلدادگی به آرمان‌های انقلاب اسلامی، جوانانی که شعار و اعتقادشان را نیز می‌توانند به اشتراک بگذارند. 



دعایی برای در امان ماندن از شیطان
معاذ الله

دعایی برای در امان ماندن از شیطان

در احادیث وارد شده است که فرمودند در هنگام خطر گناه و وسوسه شیطان؛ شما بگوئید معاذالله؛ یعنی خود را به امان گاه و پناه گاه محکم الهی برسانید. اما نتیجه بخش بودن این ذکر شرایط و زمینه هایی دارد که باید آنها را نیز مدنظر داشت.
 
به گزارش گروه فرهنگی فرهنگ نیوز، در روایات ما متعدد آمده است که در هنگام خطر گناه بگوئید؛ معاذالله و وارد پناه گاه امن الهی شوید تا از آن گناه مصون بمانید.


سخن گهربار از امام رضا(ع)

امام رضا (ع) می‌فرمایند: بعد از انجام‌ واجبات‌، کاری‌ بهتر از ایجاد خوشحالی‌ برای‌ مؤمن، نزد خداوند بزرگ‌ نیست‌.
 
 
امام رضا (ع) می‌فرمایند: بعد از انجام‌ واجبات‌، کاری‌ بهتر از ایجاد خوشحالی‌ برای‌ مؤمن، نزد خداوند بزرگ‌ نیست‌.

به گزارش ایسنا، به مناسبت روز میلاد عالم آل محمد (ص) به هشت حدیث از هشتمین معصوم (ع) اشاره می‌کنیم که امیدواریم همه از عمل کنندگان به احادیث گهربار امامان معصوم (ع) باشیم چراکه عمل به سخنان معصومین (ع) می‌تواند راه‌گشای زندگی ما باشد.

امام رضا (ع) می‌فرمایند:

1- زمانی‌ بر مردم‌ خواهد آمد که‌ در آن‌ عافیت‌ 10 جزء است‌، که‌ 9 جزء آن‌ در کناره‌گیری‌ از مردم‌ و یک‌ جزء آن‌ در خاموشی‌ است‌.

2- بخیل‌ را آسایشی‌ نیست‌، حسود را خوشی‌ و لذتی‌ نیست‌، زمامدار را وفایی‌ نیست‌ و دروغگو را مروت‌ و مردانگی‌ نیست‌.

3- ایمان‌ چهار رکن‌ است‌: توکل‌ بر خدا، رضا به‌ قضای‌ خدا، تسلیم‌ به‌ امرخدا، واگذاشتن‌ کار به‌ خدا.

4- بعد از انجام‌ واجبات‌، کاری‌ بهتر از ایجاد خوشحالی‌ برای‌ مؤمن‌، نزد خداوند بزرگ‌ نیست‌.

5- پنج‌ چیز است‌ که‌ در هر کس‌ نباشد امید چیزی‌ از دنیا و آخرت‌ به‌ او نداشته‌ باش‌: کسی‌ که‌ در نهادش‌ اعتماد نبینی‌ و کسی‌ که‌ در سرشتش‌ کرم‌ نیابی‌ و کسی‌ که‌ در خلق‌ و خوی‌اش‌ استواری‌ نبینی‌ و کسی‌ که‌ در نفسش‌ نجابت‌ نیابی‌ و کسی‌ که‌ از خدایش‌ ترسناک‌ نباشد.

6- هر که می‌خواهد معده‌اش آزارش ندهد، در بین غذا آب نخورد.

7- هر چیز سودمند و نیروزا برای جسم که موجب تقویت بدن می‌شود، حلال است و هر چیز زیان‌آور که نیروی آدمی را می‌گیرد یا کشنده است، حرام است.

8- بکوشید که زمانتان را به چهار بخش تقسیم کنید: زمانی برای مناجات با خدا، زمانی برای تأمین معاش، زمانی برای معاشرت با برادران و معتمدانی که عیب‌هایتان را به شما می‌شناسانند و در دل شما را دوست دارند و ساعتی برای کسب لذّت‌های حلال. با بخش چهارم توانایی انجام دادن سه بخش دیگر را به دست می‌آورید.


در منزل رو به سوی حرم نذر کردم و با گریه به ایشان گفتم: "ای آقایی که من شما را نمی‌شناسم اما می‌گویند به همه کمک می‌کنید، من تنها یک پسر دارم که تمامی پزشکان از وی قطع امید کرده‌اند. از شما می‌خواهم درمانش کنید تا از دستش ندهم. تنها امیدم به شماست کمکم کنید".

به گزارش خاورستان، برنامه زنده "زنده رود" روز جمعه ۱۴ شهریور ۱۳۹۳ شبکه اصفهان، به مناسب دهه کرامت و در آستانه میلاد امام رضا(ع) با حضور چهار نفر از خادمان حرم مطهر ثامن الحجج(ع) برگزار شد.

جهان - در این برنامه، هر یک از خادمان به ذکر خاطره‌ای از روزها و شب‌های حضور خود در حرم پرداختند. یکی از آنها خاطره بسیار زیبا و تکان دهنده‌ای را بازگو کرد که ناخودآگاه اشک را از چشمان هر مسلمان و غیر مسلمانی جاری می‌کرد.

وی خاطره خود را این گونه روایت کرد:
در یکی از شب‌ها، متوجه سروصدایی در یکی از بخش‌های نذورات حرم شدم. برای پیگیری موضوع به آنجا رفتم. با فردی غیرایرانی که مبالغی دلار در دست داشت مواجه شدم. وی اهل یکی از شهرهای آلمان بود. موضوع دلارها را جویا شدیم. شروع به توضیح دادن کرد و گفت: تنها پسرم به بیماری سختی گرفتار بود و قادر به حرکت نبود. تمامی پزشکان خبره آلمانی از درمانش قطع امید کرده بودند و گفتند دیگر امیدی به زنده ماندن او نیست و باید با واقعیت از دست دادن فرزندتان کنار بیایید. بسیار ناراحت و غمگین و ناامید بودیم. در شهر محل زندگی با خانواده‌ای ایرانی آشنایی داشتیم. در همین ایام سخت، طی دیداری که با این خانواده داشتیم آنها از دلیل ناراحتی من و خانواده‌ام سوال کردند و برای آنها توضیح دادم که با چه مشکلی روبرو هستیم. 

این خانواده ایرانی گفتند در ایران یک نفر هست که می‌تواند پسر شما را درمان کند. از او بخواهید تا این کار را انجام دهد. بسیار خوشحال شدم و از آنها آدرس مطب و چگونگی مراجعه به وی را خواستم. آنها با کمال تعجب گفتند این آقای ما مطب خاصی ندارند باید دلت را به ایشان وصل کنید و خالصانه و با اعتقاد از او بخواهید تا پسرتان را درمان کند. من گفتم چگونه این کار را انجام دهم؟ گفتند آقای ما امام رضا(ع)، امام هشتم شیعیان است که حرم آن در مشهد قرار دارد و شما برای پسرتان نذر کنید و از همین آلمان رو به حرم بایستید و از ایشان طلب شفا و درمان کنید. گفتم اما من مسلمان و معتقد به دین شما نیستم. گفتند ایشان به همه کمک می‌کنند.

در منزل رو به سوی حرم نذر کردم و با گریه به ایشان گفتم: "ای آقایی که من شما را نمی‌شناسم اما می‌گویند به همه کمک می‌کنید، من تنها یک پسر دارم که تمامی پزشکان از وی قطع امید کرده‌اند. از شما می‌خواهم درمانش کنید تا از دستش ندهم. تنها امیدم به شماست کمکم کنید".

۲۴ ساعت از این موضوع نگذشته بود که خانمم با عجله آمد و شگفت زده گفت "سریع بیا، پسرمان در حال راه رفتن است". با عجله و شگفت زده رفتم و دیدم پسرم از جایش بلند شده و با سلامت کامل راه می‌رود. باورم نمی‌شد. گفتم پسرم چه اتفاقی افتاده؟ گفت: پدر زمانی که خواب بودم. دیدم که در اتاقم باز شد و آقایی وارد اتاق شد. 

با ورودش، نوری تمام اتاق را فرا گرفت. کنارم آمد و گفت "از جایت بلند شو" گفتم من بیمار هستم و قادر به حرکت نیستم نمی‌توانم بلند شوم. گفت "شما می‌توانی حرکت کنی، بلند شو. پدر و مادرت خیلی ناراحت و نگران شما هستند. بلند شو". پسرم می‌گفت احساس کردم دست و پایم قادر به حرکت هستند و می‌توانم راه بروم و بلند شدم و شروع به حرکت کردم. 

پس از شفا و درمان پسرم، برای ادای نذر خود تصمیم گرفتم به ایران و شهر مشهد بیایم و اکنون آمده‌ام تا مبلغی را که نذر کرده‌ام به حرم تحویل دهم.



ولادت باسعادت کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیهاو برادر گرامیشان و آغاز دهه مبارک و میمون کرامت بر همگان مبارک باد.

دهه کرامت،دهه اول ماه ذی‌العقده است و آغازش با ولادت حضرت معصومه(علیهالسلام) و پایانش با ولادت حضرت ابوالحسن علی بن موسی‌الرضا(علیه السلام) می‌باشد.این دهه یادآور بسیاری از مطالب عالی و مفاهیم بلند و سازنده و ارزشمند است. دهه کرامت یادآور لطیف‌ترین علائق و مهر و وفاهای کم‌نظیر یک خواهر نسبت به مقام شامخ و معنوی برادر است.

مهر و وفایی که خواهر مهربان و دلداده را به هجرت وادار نموده و غربت و بیماری و مرگ در فصل جوانی را برای او آسان کرده است.

مهربانی که جز در مورد امام حسین و حضرت زینب (علیهما‌السلام) سابقه ندارد.

دهه کرامت تداعی کننده عزم و قاطعیت و اراده آهنین زنان بزرگ و بانوان و الامقام و گرانقدر جهان می‌باشد.

تمام مفاهیم سازنده‌ای که ما در فرهنگ اسلامی داریم در این دهه تداعی می‌شوند چرا که حرم حضرت معصومه و امام رضا (علیهماالسلام) کانون دعا و قرآن و نیایش و ... است.

دهه کرامت یادآور تحول آفرینی بانوان آسمانی است و این که می‌توانند رهبری دل‌های صدها میلیون مسلمان را در طی اعصار عهده‌دار بشوند.

دهه کرامت یادآور زهرا و زینب (علیهما‌السلام) است.

تمام مفاهیم سازنده‌ای که ما در فرهنگ اسلامی داریم در این دهه تداعی می‌شوند چرا که حرم حضرت معصومه و امام رضا (علیهماالسلام) کانون دعا و قرآن و نیایش و ... است.

دهه کرامت یادآور تمام خوبی‌هاست. و یادآور جمال انسانی است.



اخبار کوتاه جشنواره امام رضا(ع)

«مادر سال ترکیه» در نامه به امام رضا(ع): گذشت را از تو آموختم

«مادر سال کشور ترکیه» در جشنواره نامه‌ای به امام رضا(ع) شرکت کرد و خطاب به این امام همام نوشت: آقایم! اول خدایم کمکم کرد و بعد شما اهل بیت واسطه این امر مهم شدید تا دستم به خون قاتل فرزندم آلوده نشود و از خون فرزندم بگذرم.

خبرگزاری فارس: «مادر سال ترکیه» در نامه به امام رضا(ع): گذشت را از تو آموختم
 

به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از روابط عمومی بنیاد بین‌المللی امام رضا(ع)، سحرگاه 28 فروردین ماه سال جاری در شهر نور استان مازندران همه در صحنه اعدام حاضر شده بودند. مادر قربانی جنایت که پسرش را در سال 86 در پی درگیری از دست داده بود همراه شوهر ورزشکارش پای در مراسم گذاشت. طناب قرمزرنگ دور گردن عامل جنایت حلقه شد و شاهدان اجرای حکم از خانواده قربانی بخشش خواستند.

عامل جنایت و خانواده‌اش التماس می‌کردند تا این حکم اجرا نشود. عقربه‌های ساعت به کندی حرکت می‌کرد و کیفرخواست از سوی نماینده دادستان خوانده شد و در حالی که همه خواهان بخشیده‌شدن پسر جوان بودند، مادر مقتول به سمت قاتل پسرش رفت. همه منتظر بودند که حکم اجرا شود اما مادر فداکار با صدای غم‌آلود خواست طناب دار را از گردن قاتل پسرش خارج کنند. عامل جنایت که در یک قدمی اعدام بود با بخشش مادر ایثارگر جان دوباره‌ای گرفت. این اقدام انسانی در پای چوبه دار کافی بود تا مادر فداکار از طریق رسانه ها به دیگر کشورها معرفی شود.



وصیتنامه شهید چمران خطاب به امام موسی صدر

تو ای محبوب من دنیای جدیدی به من گشودی

شهید چمران در وصیتنامه‌‌اش خطاب به امام موسی صدر می‌گوید: تو ای محبوب من! دنیایی جدید به من گشودی. و ادامه می‌دهد کسی که وصیت می کند آدم ساده ای نیست. بزرگترین مقامات علمی را گذرانده، سردی و گرمی روزگار را چشیده، از زیباترین و شدیدترین عشق‌ها برخوردار شده است.

خبرگزاری فارس: تو ای محبوب من دنیای جدیدی به من گشودی
 

به گزارش خبرگزاری فارس، امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان و یکی از بزرگترین رهبران سیاسی شیعه در جهان معاصر، در سال 1987 پس از سفر خود به لیبی که بنا به دعوت رسمی معمر قذافی رهبر این کشور انجام شده بود، در روز نهم شهریور ماه همان سال ربوده شد و تا کنون نیز آزادی او میسر نشده است.

اکنون و در ایام سالروز ربوده شدن ایشان نگاهی دوباره به شخصیت این رهبر جهان تشیع می تواند در جهت معرفی وی راهگشا باشد.

یکی از همرزمان و یاران نزدیک امام موسی صدر در لبنان شهید دکتر مصطفی چمران بود. چمران علاوه بر همفکری با آرمان ها و اهداف امام صدر، رابطه‌ای عمیق و عاطفی با وی داشت تا جایی که وصیتنامه خود را خطاب به امام صدر نوشت و تعبیراتی که در این وصیتنامه آمده است نشان دهنده عمق علاقه و جذبه او نسبت به موسی صدر است.

 



جنگ و زن

 

جنگ و زن : همسر شهید اندرزگو راجع به شوهرش می گوید: حدود سه سال پس از ازدواج مان، در سفری که برای افغانستان‏ رفتیم، در آن‌جا وقتی جمع بودیم، خطاب به‌دوستانش گفت: "همسر من اسم اصلی و کار مرا نمی‏داند." رو کرد به من و گفت: "اسم اصلی من سیدعلی اندرزگوست، تیرخلاص را به حسن‌علی منصور، من زده‏ام و از سال 43 تا حالا فراری هستم و مأمورین‏ دولت به دنبالم."

خانم "کبری‏ سیلسپور" در این مصاحبه، به بیان خاطراتش از ازدواج با شهیداندرزگو که آن زمان به "شیخ عباس تهرانی" معروف بوده  و هشت سال زندگی مشترک با او  پرداخته است. هشت سالی که همراه با شوهرش در مبارزه و سفر و زندگی پنهانی سپری شده است .در نهایت هم،خبر شهادت شوهرش را پنج ماه بعد و از زبان امام خمینی(ره) می شنود و با اعتراف تهرانی شکنجه گر معروف ساواک هم،مزار شوهرش را بهشت زهرا پیدا می کند؛ قطعه 39!

مصاحبه ای که پیش رو دارید توسط حمید داوودآبادی در سال 76 انجام شده و در وبلاگش منتشر شده است.جنگ و زن به نقل از رجانیوز به مناسبت شهادت شهید اندرزگو این مصاحبه خواندنی را منتشر می کند.